Stanton Samenow ، Ph.D. ، لیسانس خود را دریافت کرد. (cum laude) از دانشگاه ییل در سال 1963 و دکترای وی. در روانشناسی از دانشگاه میشیگان در سال 1968. پس از کار به عنوان روانشناس بالینی در خدمات روانپزشکی بستری در نوجوانان در منطقه آن آربور (میشیگان) ، وی به برنامه تحقیق درباره رفتار جنایی در بیمارستان سنت الیزابت در واشنگتن دی سی پیوست 1970 تا ژوئن 1978 ، وی روانشناس تحقیقات بالینی آن برنامه بود. با مرحوم دکتر ساموئل یوچلسون ، وی در طولانی ترین مطالعه عمیق تحقیقات بالینی درمورد مجرمان شرکت کرد که در آمریکای شمالی انجام شده است. یافته های این مطالعه در سه جلد نشریه شخصیت جنایی (لانام ، مادرم: رومن و لیتلفیلد) موجود است که وی با دکتر یوچلسون همکاری داشته است. در سال 1978 ، دکتر سامنوو وارد عمل خصوصی روانشناسی بالینی در اسکندریه ، ویرجینیا شد. تخصص وی همچنان ارزیابی و رفتار با مجرمان نوجوان و بزرگسال است. دکتر سامنو سخنرانی ها ، سمینارهای آموزشی و کارگاه هایی را در 48 ایالت ، کانادا و انگلیس برگزار کرده است. این سخنرانی ها در گروه های مختلف حرفه ای از جمله بهداشت روان ، اجرای قانون ، اصلاحات ، آموزش ، خدمات اجتماعی و دادگستری بوده است. او به عنوان مشاور و شاهد خبره در دادگاه ها و آژانس های مختلفی از جمله اداره تحقیقات فدرال ، مدارس دولتی داد کانتی (فلوریدا) ، دفتر فدرال زندان ها و دفتر آزمایشی ایالات متحده فعالیت کرده است. در سال 1980 ، وی توسط رئیس جمهور ریگان به گروه ویژه اجرای قانون و در سال 1982 به عنوان گروه ویژه رئیس جمهور در مورد قربانیان جرم منصوب شد. در سال 1987 ، رئیس جمهور ریگان وی را به عنوان کنفرانس کاخ سفید در مورد آمریکای بدون مواد مخدر منصوب کرد. کتاب دکتر سامنو در داخل ذهن جنایی (NY: Times Books / Random House) در اصل در سال 1984 منتشر شد. نسخه اصلاح شده و به روز شده در سال 2004 منتشر شد (NY: انتشارات تاج / خانه تصادفی). در سال 1999 ، ترجمه ژاپنی منتشر شد (توکیو: Kodansha). علاوه بر این ، او مقالات زیادی را برای نشریات حرفه ای تألیف کرده و به طور مکرر در رادیو و تلویزیون های ملی از جمله 60 دقیقه ، نمایش Phil Donahue ، صبح بخیر آمریکا ، CBS Morning News ، برنامه امروز و نمایش لری کینگ ظاهر می شود. بحث مستقیم در مورد جنایتکاران ، توسط جیسون آرونسون در آوریل سال 1998 منتشر شد. در مارس 1989 ، کتاب دکتر سامنو در مورد جلوگیری از رفتار ضد اجتماعی منتشر شد. این عنوان قبل از اینکه خیلی دیر شود: چرا بعضی از کودکان دچار دردسر می شوند و والدین در این باره چه کاری می توانند انجام دهند (NY: Times Books / Random House) این کتاب در سال 1999 تجدید نظر و گسترش یافت. این کتاب در ژاپن (توسط کودانشا) ، در تایوان (توسط شرکت انتشارات پتانسیل زندگی) و در لهستان (ورشو: Proszynski i S-ka) منتشر شد. نسخه شومیز در نوامبر 2001 منتشر شد. کتاب "افسانه خارج از جنایت شخصیت" دکتر سامنوو در سال 2007 منتشر شد. نسخه چاپی در سال 2010 منتشر شد. در سال 1994 ، نوار ویدئویی سه بخشی و کتاب کاری با حضور دکتر سامنوو منتشر شد ("تعهد به تغییر: غلبه بر خطاهای تفکر" که توسط FMS productions ، Carpinteria ، کالیفرنیا توزیع شد). این مطالب یک برنامه تعاملی را برای استفاده با زندانیان ، دانشجویان یا کارمندان در بهداشت روان ، اصلاحات ، برنامه های سو substance مصرف مواد و تنظیمات آموزشی فراهم می کند. در اوایل سال 2000 ، سری دوم نوارهای ویدئویی و کتاب های کار در مورد شناسایی و پرداختن به "تاکتیک" هایی که نوجوانان و بزرگسالان ضد اجتماعی مانع برقراری ارتباط موثر هستند ، منتشر شد. سری سوم ، "قدرت پیامدها" در اواخر ژوئیه سال 2002 منتشر شد. "ترس - عامل خشم" یک مجموعه DVD سه بخشی است که در سال 2010 منتشر شد. دکتر سامنو کتابی را با توجه به تجربه خود به عنوان ارزیاب حضانت مستقل که در سال 2002 منتشر شد ، نوشت. این کتاب با عنوان "به نفع کودک است: چگونه کودک خود را از درد طلاق خود محافظت کنیم". به تازگی ، Random House / Broadway در جلد کاغذی نسخه چاپ شده ، اصلاح شده درون ذهن جنایی دکتر سامنو را منتشر کرده است.
چند نفر "رابطه خشن" داشته اند؟در پست قبلی خود ، ما در مورد دستکاری اخلاقی در رهبری بحث کردیم. در اینجا ، ما به اخلاق و اقناع می پردازیم. اقناع نوعی نفوذ اخلاقی است که رهبران از آن استفاده می کنند تا پیروان خود را مجبور به عمل کنند. رهبران که گاهی اوقات به عنوان یک هنر شناخته می شود ، حتی می توانند کتاب بخوانند و کلاسهایی را شرکت کنند که مهارتهای لازم برای بسته بندی و ارائه ایده ها را به آنها می دهد به گونه ای که افراد را به دنبال خود بکشاند. در این مورد اقناع خوب و حتی اخلاقی تلقی می شود ، اما مانند هر چیز دیگری ... خیلی چیزهای خوب می توانند به چیزهای بد تبدیل شوند. اقناع فقط یکی از اشکال نفوذ است. دستکاری ، اقناع سرکش و اجبار ، یک پیشنهاد قانع کننده که شما به معنای واقعی کلمه نمی توانید آن را رد کنید ، دو شکل دیگر نفوذ هستند که یک رهبر اخلاقی به طور بالقوه می خواهد از آنها دوری کند. اما لبه کجاست؟ چگونه یک رهبر اخلاقی بدون عبور از نقطه عدم بازگشت به رفتارهای غیراخلاقی ، به اقناع ادامه می دهد؟ این س importantال مهمی است ، زیرا وقتی زمین بخورید ، دیگر صعود به عقب وجود ندارد. دکتر رابرت بی سیالدینی ، که در زمینه اقناع تحصیل می کند ، شش اصل را به ما ارائه می دهد که می توانیم با استفاده از آنها ببینیم آن لبه کجاست. این اصول و مثالها را در نظر بگیرید: 1. واکنش متقابل - افراد موظفند نوع رفتار ، هدیه یا خدمتی را که در ابتدا دریافت کرده اند به دیگران بازگردانند. شناختن کسانی که برای کارهای فردی آنها هدایت می شوید ، مانند جایزه ای برای سخت کوشی ، خوب است. تعریف و تمجید به صورت موارد ملموس از یک گروه یا تیم به طور کلی نیز هست. اصل متقابل می گوید گیرنده و کسانی که شهادت می دهند بیشتر به رفتاری که پاداش می دهید ادامه می دهند. این لبه زمانی به وجود می آید که چیزی پیچیده یا شاید به طور بالقوه غیرقابل استحقاق به یک پیرو شخصی اهدا شود. پیرو و همچنین تماشاگران ممکن است در مورد هدایا گیج شوند یا بدتر از آن ، فکر کنند شما در عوض چیز دیگری می خواهید. برای دوری از این اصول اخلاقی ، سعی کنید هر چیزی را که مستقیماً به عملکرد آنها بسته شده ارائه دهید ، پاداش متناسب با میزان فعالیتی که پاداش می گیرد ، باشد و آن را از شرکت یا شاید کل گروه بدست آورید. در صورت تردید ، با کنار گذاشتن احساسات شخصی خود به طور کلی از معامله ، از صخره دور شوید. 2. کمبود - مردم بیشتر از آن چیزهایی می خواهند که کمتر از آن داشته باشند. تخصص شغلی چیز بزرگی است. افرادی که با تکمیل ظرفیت و در یک نقش منحصر به فرد کار می کنند ، کل تیم را کارآمد نگه می دارند. توضیح برای پیروان سهم بی نظیر آنها در یک تلاش و بحث درمورد چگونگی این وظیفه که آنها به تنهایی انجام می دهند ، اصل کمبود را در افراد برمی انگیزد و این احتمال را می دهد که پیرو علاقه مند به انجام یا تکمیل کار باشد. با دانستن این به عنوان یک رهبر ، ممکن است تمایل به توصیف منحصر به فرد در سراسر هیئت وجود داشته باشد ، یا بدتر از آن ، تلاش غلط یک پیرو برای تلاش برای جذاب تر نشان دادن کار را نادرست نشان می دهد. برای دور ماندن از لبه ، درک کنید که واقعیت ها یک واقعیت هستند. آنها را همانطور که هستند ارائه دهید. و باید گفت که هرگز از مواردی مانند ستایش ، ارتباط یا مکاتبه با شما ، یا ورود به جلسات و سایر رویدادها برای بازی در این اصل دریغ نکنید. انجام این کار فقط خلاف شما خواهد بود. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد 3. اقتدار - افراد از متخصصان معتبر و آگاه پیروی می کنند. ما نمی توانیم همه چیز را به عنوان رهبر بدانیم ، اما گاهی اوقات دوست داریم که فکر کنیم. بدتر از آن ، دیگران مانند ما نگاه می کنند. در حالی که آویزان کردن دیپلم یا افزودن نامه گواهی پس از نام ما این اصل اقتدار را تحریک می کند ، عبور از نقطه بدون بازگشت برای این مورد آسان است. چطور؟ مقتدرانه درباره موضوعی صحبت کنید که از آن هیچ اطلاعی ندارید. مایل باشید وقتی نمی دانید ساکت بمانید ، یا بهتر است ... بگویید "نمی دانم" تا از لبه این یکی دور بمانید. برای برخاستن یا مشاوره عمومی یا خصوصی بودن خود به پیروان با تخصص در زمینه های خاص اعتماد کنید و هنگام صحبت در مورد موضوعی از کمک آنها استفاده کنید. نکته اصلی در اینجا ، در برابر تمایل به بزرگ صحبت کردن در مقابل پیروان خود مقاومت کنید. 4- سازگاری - افراد دوست دارند با چیزهایی که قبلاً گفته یا انجام داده اند سازگار باشند. در صورت هدایت و ترغیب پیروان برای انجام اقدامی گسترده ، این اصل می گوید که ابتدا آنها را وادار کنید تا با تعهدات کوچکتر ، داوطلبانه ، فعال و عمومی در همان راستا موافقت کنند (و به طور ایده آل این تعهدات را به صورت کتبی بدست آورند). به عنوان مثال ، اگر می خواهید یک پیرو در مقابل یک گروه بزرگ صحبت کند ، از آنها بخواهید که ابتدا با تیمشان صحبت کنند. یا اگر می خواهید یک پیرو نقش جدیدی را بر عهده بگیرد ، سعی کنید آنها را با یک نقش دستیار موافقت کنید. اگر به تعهد غیرقابل انکار آنها نسبت به بینشی که دارید نیاز دارید ، سعی کنید ابتدا آنها را به قسمتهای مختلف بینایی خود متعهد کنند ... به این ترتیب ، جهش به کل چشم انداز چندان کشنده نخواهد بود.
چند نفر "رابطه خشن" داشته اند؟تجزیه و تحلیل داده های ده ها هزار نفر نشان داد که کسانی که به طور منظم در مراسم مذهبی شرکت می کنند ، به طور متوسط کمتر دچار افسردگی ، سیگار کشیدن یا نوشیدن سنگین می شوند. حضور منظم در خدمات همچنین به احتمال پایین تر مرگ در طول دوره پیگیری مطالعه مربوط بود. افرادی که به طور مکرر در خدمات شرکت می کنند ممکن است از رضایت بالاتر از زندگی ، هدف در زندگی و سایر شاخص های شکوفایی بهره مند شوند. برای هزاره ها سنت های مذهبی و معنوی شیوه ها ، آیین ها و اجتماعاتی را فراهم کرده است که به مردم کمک می کند تا زندگی را درک کنند ، از یکدیگر حمایت کنند و متعالی را جستجو کنند. با توجه به استقامت و سازگاری این جوامع در طول تاریخ ، ممکن است پیش بینی کنیم که آنها نقش مهمی در ارتقا flour شکوفایی انسان دارند. در دهه های اخیر ، مجموعه ای از تحقیقات طولی دقیق در حال رشد است که دقیقاً چنین نقشی را نشان می دهد. تحقیقات گذشته ، مطالعات طولی متاآنالیز ، تأثیر حضور در خدمات مذهبی را هم بر طول عمر بیشتر و هم بر ناراحتی روانی پایین تر نشان داده است. همچنین برخی شواهد برای تأثیر بر تعداد دیگری از نتایج سلامتی و رفاه وجود دارد. با این حال ، همانطور که در هر دو بررسی کوتاه مدت و بلند مدت ادبیات حضور در خدمات مذهبی ذکر شده است ، شواهد طولی موجود برای سایر نتایج اغلب فقط به چند مطالعه در هر نتیجه محدود می شود (و گاهی اوقات فقط یک مطالعه واحد!). ما به شواهد بیشتری احتیاج داریم. بنابراین ، طی دو سال گذشته ، برنامه شکوفایی انسان آنچه را که به نظر ما جامع ترین مطالعه تاکنون در مورد نقش حضور در خدمات مذهبی در شکل گیری سلامتی و رفاه در ایالات متحده است ، انجام داده است. ما 22 نتیجه مختلف سلامتی و سلامتی را در سه گروه بزرگ بزرگسال در مراحل مختلف زندگی بررسی کرده ایم. مطالعه مطالعه ما از داده های سه گروه عمده اپیدمیولوژیک استفاده کرده است که هر یک از آنها مرحله زندگی متفاوتی را پوشش می دهند. برای بررسی نقش حضور در خدمات دینی در میان بزرگسالان ، ما از موج های اخیر مطالعه "رشد امروز" (9229 شرکت کننده که به طور متوسط حدود 23 سال سن داشتند) استفاده کردیم. برای بزرگسالان میانسال ، ما از داده های مربوط به 68،300 شرکت کننده در مطالعه بهداشت پرستاران II (میانگین سن پایه حدود 47 سال) استفاده کردیم. و برای افراد مسن ، ما از یک نمونه نماینده ملی شامل 12،549 شرکت کننده در مطالعه بهداشت و بازنشستگی (به طور متوسط حدود 69 سال در شروع کار) استفاده کردیم. هر یک از این مطالعات دارای چندین ویژگی بود که به ما امکان می داد در انجام تجزیه و تحلیل داده های طولی دقیق ترین روشهای تحقیق را رعایت کنیم (که اخیراً در مقاله ای در روانپزشکی JAMA خلاصه کرده ایم). هر یک از این مطالعات شرکت کنندگان را دنبال کرده و داده های مربوط به تعدادی از نتایج سلامتی و رفاه را در طول زمان جمع آوری کرده است (بسته به نتیجه بین 3 تا 12 سال). این مطالعات شامل داده هایی در مورد مجموعه ای غنی از عوامل اقتصادی اجتماعی ، جمعیتی و بهداشتی در ابتدا بود. بنابراین ما توانستیم اثرات بسیاری از عوامل مخدوش کننده بالقوه و همچنین نتایج گذشته و مشارکت مذهبی گذشته را کنترل کنیم. ما همچنین با استفاده از تجزیه و تحلیل حساسیت برای ارزیابی چقدر انجمن قوی گیج کننده غیرقابل اندازه گیری بالقوه بودند. ما نتایج مختلف را بررسی کردیم تا ببینیم کدام یک از اینها حداقل در دو گروه از سه گروه وجود دارد و آنها را به عنوان نتایج اصلی مطالعه خود انتخاب کردیم. ما داده ها را به طور جداگانه در سه گروه تجزیه و تحلیل کردیم و سپس همچنین نتایج سه مطالعه را با هم تجزیه و تحلیل کردیم. حتی با وجود این کنترل های دقیق ، ما شواهدی محکم در مورد تأثیرات حضور در خدمات مذهبی بر تعدادی از نتایج سلامتی و رفاه یافتیم.
چند نفر "رابطه خشن" داشته اند؟برخی از افراد تمایل به پرورش بیش از حد معمول دارند که این ممکن است به دلیل ماهیت آنها یا تجربیات اولیه زندگی در خانواده باشد. در بزرگسالی ، افراد ممکن است این گرایش های بیش از حد پرورشی را در روابط عاشقانه خود داشته باشند. پرورش بیش از حد معمولاً تأثیرات منفی بر روی یک رابطه دارد ، به عنوان مثال ، ممکن است یک مراقب چشم پوشی به نظر برسد یا شریک زندگی ممکن است خواسته های روزافزون خود را مطرح کند. به نظر می رسد برخی از افراد برای پرورش دیگران به دنیا آمده اند. محققان هنوز یک "ژن پرورش دهنده" پیدا نکرده اند ، اما تقریباً بدیهی است که به طور ماهیت برخی از افراد تمایل به مراتب بیش از حد معمول برای خدمت به دیگران را تجربه کنند. از طرف دیگر ، تعداد زیادی از افراد پرورش دهنده یاد گرفتند که به همین دلیل والدین آنها آنها را تربیت کرده اند. به طور معمول - هرچند نه همیشه (یک صلاحیت لازم) - پیام هایی که بارها و بارها دریافت می کردند این بود که ارزش بنیادی آنها در قرار دادن خواسته ها و نیازهای مادر و یا پدرشان از آنچه آنها هستند ، است. وقتی آگاهانه یا نه ، آنها به خواسته های ضمنی والدین خود عمل کردند ، به آنها پاداش داده می شود: کلمات تأیید ، پذیرش و عشق به طور معمول رفتار منکرانه و شهادت گونه آنها را دنبال می کند. و حتی اگر رفتارهای فداکارانه و غیر کودکانه آنها پیام های مثبت خاصی را "برای آنها" به ارمغان نیاورد ، با گذشت زمان آنها کاملاً آگاه شدند که عدم اتخاذ نقش تسلیم آمیز منجر به انتقاد ، بدشکلی یا انکار کامل می شود. در چنین مواردی ، آنها می توانند عصیان کنند یا از نیازهای وابستگی خود صرف نظر کنند تا پیوند دلبستگی بسیار مهم (و کاملاً ناچیز) خود را به سرپرستان خود تقویت کنند. اگرچه این پست به این افراد والدین دلپذیر نخواهد پرداخت - به معنای واقعی کلمه ترجیح داده می شوند که به طور کلی به مردم خوشایند شوند - اما درک اینکه چگونه پویایی خانواده رشد شخصیت را متوقف یا محدود می کند مفید است. و هر چه بزرگتر می شدند ، احتمال ابتلای آنها به مسائل عاطفی مزمن مربوط به اضطراب ، افسردگی و عصبانیت را افزایش می داد - احساساتی که از همان کودکی ایجاد شده اند. به طور خلاصه ، ترغیب دیگران به خشنودی مردم - یا بیش از حد ، حتی ناکارآمد - هم با استعداد بیولوژیکی و هم با برنامه ریزی اولیه خانواده تعیین می شود. هر کسی که این باور عمیق را داشته باشد که ارزش او با آنچه می تواند در زندگی دیگران نقش داشته باشد ارتباطی جدایی ناپذیر دارد ، به عنوان بزرگسالان ، در برابر انواع زیادی از مشکلات رابطه آسیب پذیر خواهد بود. برای چنین شرطی سازی می تواند به طور خودکار تکرار شود تا زمانی که آنها از میزان آسیب رساندن آن آگاه شوند - به ویژه برای خود ، شریک زندگی و رابطه اصلی آنها. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد تأثیرات منفی پرورشی بیش از حد در روابط بزرگسالان از آنجا که قرار دادن یک اولویت سالم و غیرپاتولوژیک بر نیازهای خود با عدم رضایت ظاهری همراه است و آنها هرگز نمی توانند یاد بگیرند که چگونه خود را از درون تأیید و تأیید کنند ، سعی خواهند کرد روابط بعدی را با انجام آنچه که اکنون تبدیل شده است ، تضمین و تثبیت کنند. برای آنها بسیار آشنا (یا "خانوادگی") است. بنابراین اگر احساس شده است که دیگران ذاتاً از شما ارزش بیشتری دارند و مسئولیت پذیرفتن آنها تنها راه قابل قبول برای پذیرفته شدن است (هرچند به طور مشروط) ، سوال این است: چگونه ، در چارچوب یک رابطه بزرگسال متعهد ، ممکن است همه اینها بر همسرتان تأثیر بگذارد؟ (به عنوان مثال ، نگاه کنید به E. T. Grant ، 2018).
ارتباط جامعه مذهبی با شکوفایی انسان چگونه استرضایت بیان واضح و تأییدیه اجازه انجام کاری ، لمس یا لمس در مکانهای خاص ، با آداب خاص و در زمانهای خاص است. بسیاری از افسانه های مربوط به رابطه جنسی و روابط موجود در داستان ها و فیلم ها ، که اغلب شامل مکالمات مربوط به رضایت نمی شوند ، باعث سردرگمی می شوند. صحبت در مورد رضایت جنسی می تواند احساس ناخوشایندی داشته باشد ، اما گفتگوهای روشن تجربیات منفی را کاهش می دهد و منجر به رابطه جنسی بهتر می شود. هر چند وقت یک بار در مورد رضایت فکر می کنید؟ بسیاری از مردم فکر می کنند این آسان ، ساده است و بنابراین ارزش ندارد زیاد در مورد آن فکر کنیم. اما آیا به عنوان یک جامعه ، واقعاً رضایت را درک می کنیم؟ رابطه جنسی ضعیف و رابطه رابطه ای همراه با داستان های عاشقانه گیج کننده ای که ما با آن بزرگ می شویم ، یک منطقه ناجور را برای پیمایش ایجاد می کند. اکثر افراد رابطه جنسی برقرار می کنند ، با این وجود تعداد کمی از ما در مورد آن به درستی صحبت می کنیم ، و صحبت در مورد رضایت خیلی ساده نیست. رضایت چیست؟ رضایت بیان واضح و تأییدیه اجازه انجام کاری ، لمس یا لمس در مکانهای خاص ، با آداب و زمانهای خاص است. این خاص است و فقط در اینجا و اکنون معتبر است. این بدان معنی است که رضایت در هر زمان قابل برداشت است. یک بار گفتن "بله" در مورد چیزی نباید فرض کند که یک بار دیگر برای همان فعالیت "بله" خواهد بود. رضایت هر بار باید دنبال شود. سکوت یا عدم وجود "نه" به معنای رضایت نیست. رضایت چیست؟ بسیاری از مردم تصور می کنند که برخورد لاس دار یا پوشیدن لباس های سکسی بیان رضایت از لمس شدن است. اما اینطور نیست. بعضی از افراد نمی فهمند که اگر کسی در حالت مستی باشد و در آن لحظه به رابطه جنسی "بله" بگوید ، نباید رضایت گرفته شود زیرا این فرد دارای تفکر ضعیف است. آنها باید صبر کنند تا هوشیار شوند. بسیاری از افراد در روابط طولانی مدت تصور می کنند که اگر شریک زندگی آنها به یک فعالیت جنسی خاص ، مثلاً رابطه جنسی دهانی "بله" بگوید ، مسلم است که رابطه جنسی دهانی دفعه دیگر بدون جلب رضایت مجدد انجام خواهد شد. وقتی کسی "بله" می گوید مردم سردرگم می شوند و سپس رضایت خود را پس می گیرد. برداشتن رضایت گاهی احساس طرد شدن در شریک زندگی دیگر را برمی انگیزد و آنها می توانند با عصبانیت ، ناامیدی ، کینه یا شرمساری به شریک زندگی خود پاسخ دهند. با این حال ، مهم است که مردم درک کنند که برداشتن رضایت رد نیست. درعوض ، باید جشن گرفته شود و می تواند دعوت نامه ای باشد برای برقراری ارتباط دیگر با آن شخص. همه حق دارند بدون نیاز به توجیه یا عذرخواهی ، هر زمان تصمیم خود را تغییر دهند. وقتی رضایت نامه منتفی شد ، فعالیت جنسی باید بلافاصله متوقف شود ، اما به این معنی نیست که اتصال باید قطع شود. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد افسانه ها و آموزش جنسی ضعیف باعث سردرگمی می شود رابطه جنسی و رابطه ضعیف یک عامل اصلی در سوerstand تفاهم است. افسانه های رابطه جنسی و روابط شکوفا می شوند - تعداد بسیار زیادی وجود دارد! من معتقدم آموزش رابطه جنسی و رابطه ای باید در دبستان با آموزش مناسب سن در مورد احترام به تفاوتهای دیگران ، درک یکپارچگی بدن و فضای آنها آغاز شود. به عنوان مثال ، من می شنوم که بسیاری از مردم داستان هایی مانند تحمل بوسه شلخته عموی خود را هر روز یکشنبه بعد از ظهر در زمان کودکی می گویند. هیچ گزینه ای برای گفتن کودک "نه" وجود نداشت. این ممکن است ناچیز به نظر برسد اما سهم بزرگی در ساخت یک فیلمنامه ناخودآگاه دارد که به نظر می رسد "من نباید سر و صدا کنم" ، "من هیچ حقی برای گفتن" نه "ندارم ، یا" باید همانطور که به من گفته شده انجام دهم ، "که می تواند باعث ایجاد مشکلاتی در زندگی بزرگسالان شود در صورتی که افراد به اندازه کافی اعتماد به نفس یا ابراز وجود ندارند تا آنچه را که می خواهند و نمی خواهند بیان کنند. هیچ کس نباید در هر سنی لمس یا بوسه کسی را تحمل کند. در جامعه ما درباره مکالمات واقعی درباره رضایت صحبت نمی شود یا به اندازه کافی نشان داده نمی شود. به عنوان مثال ، زیبایی خفته با بوسه ای غیر توافقی نجات می یابد. بسیاری از داستان های عشق ، زنی را به تصویر می کشد که نیاز به زیبایی دارد و منتظر انتخاب شدن توسط مرد است. انتخاب شدن برای یک "بله" کافی است بدون اینکه زن در واقع آن را بیان کند. در فیلم ها و داستان های مدرن ، همان نوع داستان های مغرضانه جنسی هنوز عاشقانه هستند. این دو دلیل دارد. اولاً ، زن ستیزی در جامعه ما هنوز رایج است و بدون چالش است. ثانیا ، نمایش مکالمات رضایت روشن برای دیدن در یک فیلم سکسی و هیجان انگیز نیست ، بنابراین آنها با آن زحمت نمی کشند. گفتگوی رضایت فقط مربوط به زنان نیست. فراموش نکنیم که مردان و مردان نیز می توانند رضایت خود را نقض کنند. به عنوان مثال ، سیلی زدن به ته مرد به عنوان "سرگرم کننده" تلقی می شود. این افسانه وجود دارد که مردان جنسیت بیشتری از زنان دارند ، بنابراین مردان "همیشه این کار را انجام می دهند" ، و این بدان معناست که آنها نیازی به مکالمه رضایت ندارند. اما این درست نیست. رضایت واقعی باید هم برای زنان و هم مردان اتفاق بیفتد.
چه موقع رفتار پرورشی برای رابطه شما مضر است؟من هفت سال وکالت کردم و هم در یک شرکت حقوقی بزرگ و هم در یک بخش حقوقی شرکتی مشغول به کار شدم. حرفه وکالت بر این اعتقاد استوار است که مشتریان در هر شرایطی حرف اول را می زنند و برای اینکه یک وکیل خوب باشید ، باید ارادت بی دریغ خود را به آن اصل نشان دهید. بسیاری از مشاغل دیگر نیز به این ذهنیت "همیشه روشن" و "همیشه در دسترس" نیاز دارند و به کسانی که آنچه "استاندارد کارگر ایده آل" نامیده می شود را برآورده می کنند پاداش می دهد. کارگران ایده آل افرادی هستند که کاملاً به شغل خود اختصاص داده شده و همیشه در حال تماس هستند. آنها باید اولویت خود را قبل از بخشهای دیگر زندگی ، نیازهای شخصی و حتی سلامتی خود انتخاب کنند. مسئله این است که حفظ بسیاری از افراد برای حفظ این نوع دید همه یا هیچ چیز نسبت به کار دشوار می شود و می تواند منجر به استرس و فرسودگی زیادی شود. اساتید ارین رید و لاکشمی راماراجان با صدها نفر از متخصصان در صنایع مختلف مصاحبه کرده اند و پرسیده اند که آیا این ارادت فوق بشری به کار حتی برای موفقیت سازمانی نیز ضروری است؟ آنها دریافتند که کارگران تمایل دارند یکی از سه استراتژی را برای زنده ماندن در یک محل کار با شدت بالا به کار گیرند: استراتژی 1: خواسته ها را بپذیرید و مطابقت دهید. بسیاری از متخصصان انتخاب زیادی را نمی بینند و به سادگی انتخاب و قبول و مطابقت با خواسته های محل کار با شدت بالا را انتخاب می کنند. در یک مطالعه ، رید و راماراجان دریافتند که 43٪ از افراد مصاحبه شده از این استراتژی استفاده می کنند. فرهنگ ایده آل کارگری بعنوان بلیط موفقیت شما تبلیغ می شود ، اما این یک لباس 22 است - شما می توانید شبهای تاریخ از دست رفته ، برنامه های لغو شده ، ایمیل های تمام ساعات ، وقت کمتری با خانواده و دوستان خود را مطابقت داده و یا سایر جنبه های دیگر خود را به اشتراک بگذارید زندگی و برچسب زدن به عنوان جدی نیست ، "یک فرد خرید" نیست ، یا کسی نیست که می تواند برای انجام معاملات سخت حساب شود. فرسودگی شغلی نه تنها برای کسانی که قبول می کنند و هم مطابقت دارد ، یک واقعیت بالقوه است ، زیرا افراد متعهد در حرفه خود پیشرفت می کنند ، آنها ذهنیت ایده آل کارگری را درونی می کنند و می توانند درباره افرادی که این الگو را دنبال نمی کنند قضاوت کنند. علاوه بر این ، اگر مطابقت به طور منظم تصویب نشود و به طور منظم مورد بررسی قرار نگیرد ، تطبیق می تواند موجب پشیمانی زیادی شود. من مربیان مربیانی بوده ام که هم از مرد و هم از زن ابراز ناراحتی عمیق کرده اند که چرا روابط عاشقانه را دنبال نکرده اند ، تصمیم به خانواده نگرفتن یا تصمیم نگرفته اند که به دنبال کار یا منافع شخصی دیگری بروند که واقعاً معنی دار بوده و با ارزشهای شخصی خود در خدمت هماهنگی بیشتری دارند. صرف زندگی خود را صرف کار. استراتژی 2: سعی کنید به عنوان یک کارگر ایده آل عبور کنید در حالی که بی سر و صدا راه های دور از هنجار را پیدا می کنید. رهگذران به دنبال محافظت از شغل خود هستند و در عین حال جنبه های دیگر زندگی خود را حفظ می کنند. رید و راماراجان کشف کردند که 27٪ از شرکت کنندگان در مطالعه آنها در این گروه بودند. هنگامی که من وکالت خود را شروع کردم ، 100٪ قبول و مطابقت داشتم. من لیگ سافت بال و فوتبال خود را ترک کردم ، به طور کلی دیگر با دوستانم معاشرت نکردم و خودم را مفتخر کردم که تا آخر شب و آخر هفته ها کار می کردم. با این وجود ، با گذشت زمان ، بیشتر به عنوان یک رهگذر تبدیل شدم. من از دستیار خود خواستم تا چراغ من را در دفتر کارم روشن نگه دارد ، حتی بعد از ساعت ها ، و من اطمینان دادم که در پشت در دفتر کارم یک کاپشن آویزان کرده ام تا در صورت بررسی کسی جایی در ساختمان باشم.
آنچه باید درباره رضایت جنسی بدانیدامروزه پزشکی از راه دور در نقطه عطفی قرار ندارد. در یک نقطه اوج است. اکثر کارشناسان و متخصصان پیشرفت های پزشکی از راه دور را مشاهده کرده و آنها را با COVID-19 مرتبط دانسته اند و گفته اند که عصر پزشکی از راه دور رسیده است. بله ، پزشکی از راه دور تبدیل به یک روش عملی ثابت شده است که توسط برخی از پزشکان و بیماران مورد استقبال قرار می گیرد. اما با یک بررسی دقیق تر مشخص می شود که این افزایش سریع استفاده در حال حاضر با کاهش نسبتاً سریع ویزیت های پزشکی از راه دور همراه است. و گرچه این ممکن است فقط تابعی از یک منحنی ساده فرزندخواندگی باشد ، اما تلنگری خواهد بود که پزشکی از راه دور را با کمی یا بدون تلاش اضافی یا مداوم برای اطمینان از اینکه این حالت بالینی برای ادامه کار استفاده می شود ، تصویب کرد. واقعیت ساده این است که پزشکی از راه دور در دسترس جریان کار بالینی قرار گرفته است ، اما این قرار گرفتن در معرض کوتاه مزایا و معایبی را نشان داده است. این ما را در مسیری قرار داده است که نتیجه آن هنوز نامشخص است. امروزه بسیاری ، پزشکی از راه دور را به عنوان بخشی از یک عیب سه گانه می دانند: در دسترس بودن فناوری ، پیشرفت در تصویب قانونی ، نظارتی و پرداخت کننده همراه با یک ضرورت اخلاقی. اما اینرسی یک نیروی قدرتمند است. و همینطور بازدید از دفتر. مکالمات مقدماتی من نشان داده است که ، به طور کلی ، بیماران مایلند ویزیت مطب را - و همه دردسرهای مرتبط با آن مانند مسافرت و زمان انتظار - را با ویزیت پزشکی از راه دور جایگزین کنند. برعکس ، تجزیه و تحلیل من نشان داده است که بسیاری از پزشکان هنوز از راحت بودن صندلی دنج مطب و دامهای یک ویزیت مطب که بیماران به آنها مراجعه می کنند لذت می برند و راحتی فناوری سلامت دیجیتال گزینه کمتری است و بیشتر بدون دردسر است. خمیر دندان از لوله خارج شده است. با این وجود ، "خمیردندان" پزشکی از راه دور مطمئناً در اینجا وجود دارد. اما باید این س wonderال را داشته باشیم که آیا همه چیز ما یک اختلال بزرگ فناوری است یا گزینه ای پایدار است که پزشکان ، بیماران و پرداخت کنندگان می توانند از آن استقبال کنند. چالش ما این است که انجام کارهای بسیار بیشتر از انتقال بازدید از دفتر به تماس زوم. فن آوری های موجود همراه با آموزش کاربران می توانند این تجربه را به چیزی لذت بخش و تجربه بالینی ارزشمند تبدیل کنند. این یک تقابل چشمگیر با دیدگاه امروز است که پزشکی از راه دور را به عنوان "یک رویداد راحت" در مقابل ابزاری برای تعالی پزشکی قرار می دهد. در اینجا فرصت هایی وجود دارد که پزشکی از راه دور بتواند به یک تعامل مداوم و مداوم تبدیل شود ، جایی که پزشکان می توانند از فناوری برای پیشرفت مراقبت استفاده کنند ، نه فقط یک جایگزین ملایم برای ویزیت مطب. ابزارهای مختلف و متنوعی از سلامت دیجیتال که امروزه در دسترس هستند ، می توانند به طور بالقوه دریچه ای منحصر به فرد و مناسب برای زندگی واقعی بیماران با داده ها و تجزیه و تحلیل های زمان واقعی ارائه دهند. به زبان ساده ، مطب می تواند به بیمار مراجعه کند! و ممکن است واقعیت این باشد که بازدید از دفتر کمتر به سبک زندگی ما نفوذ می کند ، اما بخشی از یک روند پیوسته مراقبت است که در آن بازدید قاعده کمتری پیدا می کند و بیشتر به استثنا تبدیل می شود.
3 استراتژی برای زنده ماندن در یک محیط کار با شدت بالاکشیش به من گفت: "او منتظر تو بود." من معتقدم که او این کار را کرد. برای رسیدن به آنجا یک سفر طولانی بوده است و مادربزرگ در این دنیا یک سفر طولانی داشته است. مادربزرگ من 111 ساله بود ، گرچه کشیش 113 را با روش شمارش سن بودایی تلفظ کرد و یکی را برای رحم و دیگری را در روز سال نو اضافه کرد. بدن قدیمی او بالاخره شکسته شده بود و من فقط نتوانستم او را رها کنم ، بنابراین به ژاپن رفتم. با احساس سنگینی که آخرین باری است که او را می بینم ، سفر طولانی را از آن طرف اقیانوس انجام دادم. وقتی سرانجام وارد اتاق او شدم و او را دیدم ، قلبم به هم ریخت زیرا به نظر می رسید بیهوش است. مدتی به او خیره شدم و فکر کردم که بیهوده آمده ام. اما وقتی به او زنگ زدم ، "اوباچان" ، او چشمانش را باز کرد و به چشمهای من نگاه کرد. "من هستم ، استفان." او مرا شناخت و چشمانش بسته بود. ما این کار را چند بار دیگر انجام دادیم قبل از اینکه او به خواب عمیق بنشیند. من که می خواستم لحظه ای از اوضاع و احوال اوضاع دور شوم ، به تاریکی در حال سقوط بیرون رفتم و در محله های پر از مناظر ، صدا و رایحه های خانه پرسه زدم - کباب کردن ماهی ، اخبار تلویزیون ، دانشجویان با دوچرخه سواری در خانه. وقتی برگشتم ، وضعیت او کاملاً تغییر کرده بود. پرستار گفت که او غذا و حتی آب را رد می کند. دکتر تماس گرفتند و پس از معاینه وی به من گفت که او در نزدیکی قله کوه است - عبارتی ناآشنا اما بلافاصله آن را فهمیدم. او از اتاق خارج شد و من تنها در كنار او منتظر ماندم. تنها صدا ریتم تنفس سخت او بود. بعد از چند ساعت خسته شدم و خوابم برد. اندکی بعد ، با سکوت عجیبی از خواب بیدار شدم. می دانستم که دیگر تمام شده است. مدت طولانی او در این دنیا پایان یافته بود. همانطور که به بدن بی روح خیره می شدم ، به یاد می آوردم که در جوانی با مادربزرگ زندگی کردم. همه از نشاط او تعجب کردند و من خوشبختانه مقداری جذب کردم. او به من در مورد زیبایی بودیسم ، و معنای دارما ، به عنوان راهی برای زندگی با پذیرفتن آنچه من هستم ، سپاسگزار بودن برای آن ، و انجام مسئولیت پذیری آنچه می توانم با آنچه که من داشت ، فرا گرفت. گرچه زندگی پر از درد و رنج بود ، اما در دادن و دریافت نیز لذت زیادی وجود داشت. مادربزرگ همچنین در مورد زیبایی عیسی مسیح صحبت کرد. او اصرار داشت که پدر من ، یک اگنوسیست سوگند خورده ، در واقع از بسیاری جهات شبیه مسیح است. من او را به عنوان مردی که جامعه به عنوان یک احمق مورد تحقیر قرار گرفت می شناختم و مادربزرگ تأیید کرد که او واقعاً یک احمق است. اما او او را "Obakasan" خواند - احمقی شگفت انگیز ، آنقدر احمق که سعی می کند با ایده آل ها و عالی ترین ارزش ها زندگی کند ، که عواقب سختی برای آن متحمل شد. من تعجب کردم که چرا او منتظر من است. شاید مادربزرگ می خواست به من پیام آخر را بدهد که همه چیز درست است. وقتی چشمانمان به هم رسید ، من احساس کردم که او به خدا نزدیکتر است ، و به دنیای دیگری فراتر از شعور من نزدیکتر است. و حال او خوب بود. منم مشکلی ندارم مراسم خاکسپاری قبل از بسته شدن تابوت ، با قرار دادن گل روی اعضای مادربزرگ ، به ویژه در اطراف صورت وی ، توسط اعضای خانواده به پایان رسید. سپس به محل سوزاندن جسد منتقل شدیم. ما تماشا کردیم که بدنه به کوره چرخانده شده و سوئیچ روشن شد. من احساس جدا شدن عجیبی داشتم. هیچ یک از اینها وحشتناک نبود. من هیچ زندگی در بدن و مادربزرگ را احساس نکردم. او به هر شکلی که بود اکنون مشخصاً به آن بدن متصل نبود. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد من تعجب کردم که آیا او اکنون با خداست یا خیر و یادم آمد از مادربزرگ پرسید: "خدا کجاست؟" او به قلب خود اشاره کرد و گفت: "خدا اینجاست." سپس او به قلب من اشاره کرد و گفت: "خدا هم آنجاست." و او به آسمانها نگاه کرد و گفت: "خداوند در همه چیز زیبایی ، حقیقت و مهربانی است." من فهمیدم که خدا در همه ما و در همه چیز خوب است. فکر کردم که آیا او هنوز به طریقی با من است؟ وقتی کلید اتاق را به طرز مرموزی گم کردم و سرانجام آن را در مکانی عجیب و غریب در رختخواب ها پیدا کردم ، فکر کردم مثل اغلب اوقات خنده شیطانی او را شنیدم. یادم آمد که به من گفت ما همیشه کنار هم خواهیم بود. فکر می کنم منظور او این بود که چیزی در مورد ما بیش از آن شخصی است که به نظر می رسد ما هستیم یا فکر می کنیم هستیم. شاید این روح است. متوجه پوستر ديوار معبد شدم. "بیایید با تشکر شروع کنیم." برای مادربزرگ مناسب به نظر می رسید. او به من آموخته بود كه همیشه از آنچه به من داده شده سپاسگزار باشم. و در پایان زندگی او ، هنوز هم مهمترین درس بود. اگر مایل هستید ، لطفاً لحظه ای وقت بگذارید و در مورد آنچه در این لحظه از آن سپاسگزار هستید ، تأمل کنید. این می تواند چیز بزرگی باشد ، مانند قدردانی از تولد شما. یا می تواند چیزی کوچک باشد ، مانند سپاسگزاری که می توانید نفس بکشید. من معتقدم با این آگاهی لحظه به لحظه دل انگیز می توانیم برازنده و سپاسگذارانه زندگی و پیر شویم.
پزشکی از راه دور در یک نقطه اوج است ، نه یک نقطه عطفمن هیچ سرنخی ندارم که بچه هایم امسال یاد گرفته اند. با توجه به مدت زمانی که آنها "در مدرسه" می گذرانند و مقدار کمی از مشق شب که انجام می دهند ، نمی توانم تصور کنم که آنها همه آنچه را که می خواستند در دانشگاه باشند پوشش داده اند. آیا آنها بعد از (حداقل) یک سال کامل آموزش از راه دور آماده انتقال به سطح کلاس بعدی خواهند بود؟ پاسخ به این سال آسان نیست. شاید بهتر باشد فقط سال را از نو شروع کنیم. عادلانه ترین کاری که باید انجام شود این است که همه نمره فعلی خود را دوباره انجام دهند. اما این کاملا غیرضروری است با وجود همه چالش ها ، سال در مجموع صفر نبوده است. مشکلات زیادی در زمینه آموزش از راه دور وجود داشته است. این واضح است. و قطعاً برای آسیب پذیرترین جمعیت دشوارتر بوده است. اما بچه هایی که به مدرسه زوم رفته اند و بیشتر آنچه را که از آنها خواسته شده انجام می دهند ، یک سال عقب نخواهند ماند. به سادگی لازم نیست که هر استانداردی را آموزش دهید. در عوض ، مدارس باید همه دانش آموزان را ارزیابی کنند تا ببینند که کجا خلا وجود دارد و سپس در یک برنامه کاملاً متفاوت ، استانداردها را برآورده می کنند. همانطور که یکی از مربیان مهد کودک به من گفت ، "سال آینده تربیت علمی خواهد بود." اما دانشگاهیان نباید نگرانی اصلی را داشته باشند. پس از یک سال یا بیشتر دوری از مدرسه ، بچه ها زمان بسیار سخت تری برای تنظیم اجتماعی دارند. یک سال برای یک کودک مدت طولانی است و بچه ها فقط به عنوان دانش آموز به تمرینات زیادی احتیاج دارند. بچه های کوچکتر باید دوباره یاد بگیرند که چگونه با همسالان کنار بیایند و در کلاس بنشینند. من یک پست در فیس بوک دیدم که می گفت "بچه های من عجیب می شوند." این تقریبا جمع بندیش میکنه. و به بچه های دبیرستان و دبیرستان فکر کنید. یک سال است که معاشقه یا دوستیابی انجام نشده است ، که فرآیندهای مهم رشد هستند. هک ، حتی وقتی دانش آموزان به کلاس برمی گردند ، آنها نمی توانند چهره یکدیگر را ببینند. ما می دانیم که همسالان برای رشد بزرگسالان چقدر مهم هستند. قطعاً تاثیری در شکل گیری هویت آنها خواهد داشت. بنابراین در مورد عقب نگه داشتن برخی از دانشجویان ، کسانی که بیشترین آسیب را به این بیماری همه گیر زده اند ، چه می شود؟ فکر می کنم ما می دانیم این دانشجویان چه کسانی هستند. آنها عمدتا زبان آموزان کم درآمد ، زبان انگلیسی و بچه های سیاه و قهوه ای خواهند بود. عقب نگه داشتن قسمتهای زیادی از این جمعیت چه فاجعه ای خواهد بود. نشان داده شده است که عقب نگه داشتن دانش آموزان باعث می شود دانشجویان احساس شکست کنند. آنچه قرار است تقویت شود غالباً مغلوب می شود. عقب نگه داشتن یک انگ است. و سپس اندازه کودک را در مقایسه با همسالان خود اضافه کنید و ترکیب آن سخت است. نلسون مونتز را از سیمپسونها فکر کنید. تکرار نمره برای کودک بسیار خنک کننده است. وقتی می بینند که همسالانشان به کلاس بعدی می روند ، عقب ماندن می تواند تحقیرآمیز باشد و باعث شود دانش آموزان کمتر درگیر شوند. عقب نگه داشتن بخشهای زیادی از کودکان ، به خصوص به خاطر کسانی که این دانش آموزان هستند ، یک فاجعه مطلق است. در واقع فقط یک پاسخ به این سوال وجود دارد که بچه ها عقب بمانند: معلم و مدرسه فکر می کنند بهترین راه برای پیشرفت چیست؟ خودشه. وقتی دخترم به من گفت فکر می کند به عینک احتیاج دارد ، من برای او نسخه ای ننوشتم و چند واربی پارکر را سفارش ندادم. من او را نزد چشم پزشک بردم. ما باید به متخصصین اجازه دهیم وزن خود را انجام دهند و کارهای خود را انجام دهند.
پیام نهایی دلچسب مادربزرگ ژاپنی در 111 سالبرای ساختارشکنی بیماری باید به عقب برگردیم. زمین تقریباً 4.5 میلیارد سال پیش زایمان شده است. در 4 میلیارد سال پیش ، زندگی شروع به ظهور کرد. این سیاره در آن زمان متفاوت بود - طبق معیارهای امروز خشن ، گرم و متعفن. جو نازک بود و تقریبا اکسیژن نداشت. گازهای کربن و گوگرد غالب بودند. طوفان های خورشیدی ، نه طوفان های هوا ، یک امر عادی بود. سطح زمین توسط بقایای کیهانی و تابش بمباران شد. پوسته زمین تحت تغییر گرانش جاذبه نازک بود ، در حال تغییر و ترک خوردن بود و با گدازه مذاب درست زیر پوسته ، فوران های منفجره گازها و گدازه مکرر بود. به نظر می رسد مکانی وحشتناک برای زندگی باشد ، اما آنچه که زمین ابتدایی مملو از آن بود ، انرژی لازم برای زندگی بود. تاب های گرانشی ، تابش های کیهانی ، فشارهای شدید ، دمای شدید ، واکنش های شیمیایی انفجاری و جریان های الکتریکی همگی به این محیط کمک کرده اند که سرانجام ارگانیسم های ساده ، کوچک و تک سلولی - باکتری ها و باستان ها را سازماندهی و تخم ریزی می کند. اینکه چطور این جهش اتفاق افتاده دقیقاً مشخص نیست ، اما این اتفاق افتاد و زندگی در سیاره ما شکوفا شد. این س theال را به وجود می آورد: زندگی چیست؟ چه چیزی غیر آلی را از ارگانیک متمایز می کند؟ اساساً و در درجه اول ، زندگی سازماندهی انرژی برای یک هدف است ، آن هدف حفظ زندگی است. خیلی ساده. در مرحله دوم ، زندگی به چیزهای دیگری غیر از انرژی سازمان یافته نیاز دارد. اشکال زندگی نه تنها برای تمایز خود به عنوان موجودی متمایز از جهان غیرآلی غیر تصادفی غیرمجاز ، بلکه برای سازماندهی انرژی ، در اختیار داشتن ماشین آلات برای این سازمان و محافظت از ماشین آلات در برابر نقض ، به یک مرز احتیاج دارند. در اشکال حیاتی بدوی ، این مرز یک غشای سلولی پر از چربی است که بسیار شبیه به غشای سلولی سلولهای امروزی ماست. ساخت و تعمیرات برای پایداری زندگی ضروری است و این نیاز به توانایی تولید انرژی و به دست آوردن مصالح ساختمانی برای اجرای مکانیک و مونتاژ ساختارهای زندگی دارد. زندگی استراتژی هایی اقتباس و اتخاذ می کند که به وسیله آنها می توان این موارد را به دست آورد. استراتژی ها برای به دست آوردن انرژی ، آوردن چیزهایی از بیرون به داخل سلول ها و انتقال سلول ها به مکانهایی که منابع فراوان است ، تکامل یافته اند. علاوه بر این ، تولید مثل به عنوان گزینه ارزشمندی برای حفظ زندگی تبدیل شد زیرا در اعداد حتی در اشکال ابتدایی زندگی قدرت وجود داشت و تولید مثل اجازه پیشرفت سریعتر در کدگذاری و سیستم ها - یا تکامل را می داد. روند زندگی ابدی ، جاودانگی ، اساساً ساختن ابدی و ترمیم یک موجود زنده تکامل نیافته است. این امر مستلزم آن است که زندگی بی نظیر و خودجوش تکراری بارها و بارها برای شکوفایی زندگی به وجود آید - بعید است - و اجازه فرایندهای تکاملی را نیز نمی دهد - تأسف آور باشد. زندگی این راه دشوار را طی نکرد بلکه تولید مثل را با چرخه انحطاط و مرگ به عنوان یک استراتژی پایداری بهتر انتخاب کرد.
آیا سال آینده باید یک کار عملی انجام شود؟تعداد صفحات : -1